قصه «نخودی» قصه و مثل درباره زرنگی، ذکاوت و باهوشی
بخوانیدTag Archives: نخودی
قصه کودکانه «ماجراهای نخودی: عاقبت بابا» _ ظلم پایدار نمیماند و مرگ حق است
یک روز نخودی و بابا برای چرای گوسفندان به صحرا رفته بودند که ماموران حاکم ظالم سر رسیدند و بابا را کتک زدند. حتی چندتا از گوسفندان و سگ گله را کشتند. از همین جا بود که نخودی به فکر انتقام از حاکم ظالم افتاد...
بخوانیدقصه کودکانه «ماجراهای نخودی: تولد نخودی» _ ایمان بیاوریم به دعا و یاد خدا
بابا و بیبی خیلی پیر شده بودند و هیچ بچهای نداشتند. یک روز بیبی نشست و زارزار گریه کرد و از خدا خواست که بهشان بچه بدهد. یکدفعه یک فرشته آمد و دعای بیبی را برآورده کرد و اینطوری بود که نخودی به دنیا آمد...
بخوانیدداستان کودکانه: ماجراهای نخودی و توطئه حاکم
در روز و روزگاران قدیم در روستائی از روستاهای این سرزمین پسری بود به نام نخودی که ماموران حاکم ده پدرش را که چوپان زحمتکشی بود کشته بودند. نخودی بنا به وصیت پدرش در فکر انتقام گرفتن از حاکم ظالم بود
بخوانید