قصه آموزنده: راسویی پسازاینکه از یک ناخوشیِ خیلی سخت بهبود یافت با تن ضعیف خود برای گردش از لانه بیرون آمد. همینکه کمی راه رفت خسته شد و پی جایی میگشت که بنشیند تا خستگی در کند.
بخوانیدTag Archives: موش
قصههای لافونتِن: داستان گربه و موش پیر || احتیاط شرط عقل است!
قصه آموزنده: گربهای بود که سخت خونخوار و دشمن جان موشان بود با خودش قرار گذاشته بود هر جا موشی باشد او را بخورد و نسل موشهای بیچاره را از جهان پاک کند! موشها از ترس او دیگر از خانه بیرون نمیآمدند.
بخوانیدقصههای لافونتِن: داستان موش و فیل || از دشمن اصلی غافل مشو!
قصه آموزنده: خیلیها هستند که خود را زرنگ و باهوش میدانند و خودخواهی آنها سبب میشود که دیگران را کوچک و ناچیز بشمارند. موش کوچکی از لانهاش در آمده به تماشا به هر سو میگشت.
بخوانیدقصه صوتی_تصویری: فردریک، موش شاعر || فلسفله برای کودکان
قصه صوتی: فردریک، موش شاعر
بخوانیدداستان مصور کودکانه: سندباد و موش پیر || کمک به حیوانات
همینطور که سندباد مشغول گردش بود چشمش به یک کلبهی نیمه خرابه میافتد. به نظر میرسید، مدت زیادی است که هیچکس در این کلبه زندگی نکرده است. سندباد که بدون توجه از جلوی آن میگذشت با شنیدن صدایی از حرکت ایستاد.
بخوانید