در خانهای قدیمی که دیوارهایش نمناک بود، عنکبوتها با خیال راحت تار تنیده بودند و زندگی میکردند. در این خانۀ قدیمی، گردوغبار همهجا را پوشانیده بود و هیچ نشانهای از دوستی و محبت و صفا و یکرنگی نبود.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : موش
قصه صوتی کودکانه: خاله پیرزن گربه بلا موش ناقلا || بخش 1 و 2 کامل
قصه صوتی: در یک روز سرد و بارانی، پیشی نازنازی به خونه خاله پیرزن پناه میاره و به اصرار بزک زنگوله پا، خاله پیرزن، گل پیرهن قبول میکنه که گربه شب را مهمان آنها باشد.
بخوانیدداستان کودک: فیلی که میخواست عطسه کند! || درس شجاعت از موش دلیر
قصه کودکانه: یک روز صبح، وقتیکه فیل با تنبلی از خواب بیدار شد، فکر عجیبی به سرش زد. او تصمیم گرفت که سلطان تمام حیوانات جنگل شود. فیل با خودش گفت: «من دیگر از این وضع خسته شدهام.
بخوانیدقصه شب کودک: شیر و موش صحرایی || خودت را دست کم نگیر!
داستان شب: روزی روزگاری شیری از صحرایی میگذشت. تا آنوقت شیر، صحرا را ندیده بود و نمیدانست چه حیوانهایی در آنجا زندگی میکنند.
بخوانیدقصههای لافونتِن: داستان انجمن موشان || پیشنهاد باید عملی باشد
داستان آموزنده: گربهای بود جنگجو و موش آزار. هرکجا موشی را سراغ میکرد او را میگرفت و میخورد، آنقدر موش گرفت و کشت و خورد که نزدیک بود نسل موشان برافتد.
بخوانید