روزی روزگاری دو نفر باهم سفر میکردند که چشمشان به یک شمشیر افتاد. دستهی شمشیر از طلا و جواهر بود و خیلی گرانقیمت بود. یکی از مسافران بهسرعت شمشیر را از روی زمین برداشت.
بخوانیدTag Archives: مسافر
مسافر: مجموعه اشعار و سرودههای سهراب سپهری، دفتر ششم
متن کامل دفتر شعر «مسافر»، ششمین کتاب از مجموعه اشعار و سرودههای سهراب سپهری ___ دم غروب ، میان حضور خسته اشیا --- نگاه منتظری حجم وقت را می دید.
بخوانید