جنگل سبز پر از حیوانهای گوناگون بود. بعضیها کوچک بودند و بعضیها بزرگ، بعضیها قوی بودند و بعضیها ضعیف. خلاصه همه باهم فرق داشتند. اما بااینحال همه باهم مهربان بودند و به هم احترام میگذاشتند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : مسابقه
قصه کودکانه پیش از خواب: مسابقه نقاشی
یکی بود یکی نبود. جنگلی بود سبز سبز. در این جنگل زیبا بچه میمون شیطان و بازیگوشی زندگی میکرد. بچه میمون قصۀ ما آنقدر نامرتب و شلوغ بود که مادرش همیشه از او دلخور و عصبانی میشد.
بخوانیدقصه کودکانه: مسابقه پرش || هانس کریستین اندرسن
روزی کک، ملخ و اردک کوکی تصمیم گرفتند باهم مسابقه بدهند. آنها میخواستند بدانند کدامیک بلندتر از دیگران میپرد. پس مسابقهای ترتیب دادند و همه را دعوت کردند، تماشاچیان زیادی به محل مسابقه آمدند. سه قهرمان نامدار پرش هم در تالار حاضر شدند،
بخوانیدداستان مصور کودکانه: مسابقه خرگوش و لاکپشت | اهمیت تلاش و پشتکار
روزی روزگاری در دشت سبز و زیبایی، حیوانهای زیادی زندگی میکردند. در میان آنها خرگوشی بود که فکر میکرد. از همه حیوانها باهوشتر و زرنگتر است.
بخوانید