قصههای لافونتِن: داستان خروس و مروارید || قدر زر زرگر شناسد! قصههای لافونتن 385 داستان آموزنده: خروسی در صحرا به دانه چیدن مشغول بود و به گوشه و کناری سر میزد تا چیزی برای خوردن پیدا کند. ناگاه چشمش به یک دانه مروارید گرانبها افتاد و بهسوی آن دوید. بخوانید