بهار بود، پروانههای قشنگ و رنگارنگ در باغ پرواز میکردند. حسام، پسر کوچولوی قصهی ما توی این باغ، لابهلای گلها میدوید و پروانهها را دنبال میکرد.
بخوانیدTag Archives: محبت
داستان مصور کودکانه: قوهای وحشی || محبت، طلسمها را میشکند
روزی روزگاری در سرزمینی دور، شاه و ملکهای بودند که یازده پسر و یک دختر داشتند. این خانواده، زندگی خوش و راحتی داشتند. بچهها در ناز و نعمت زندگی میکردند؛ اما روزی رسید که خوشی و راحتی آنها تمام شد.
بخوانید5 داستان آموزنده درباره دوست داشتن و اظهار محبت
هرکس در دنیا هر چیزی را دوست بدارد با آن محشور میشود
بخوانید