داستان آموزنده: ماهیگیری لب جوی نشسته بود و قلاب ماهیگیری را به آب انداخته در انتظار ماهیای بود که به قلاب بیفتد. ناگهان قلاب تکانی خورد و ماهیگیر آن را از آب بیرون کشید.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : ماهی
داستان مصور کودکانه: نهنگ کوچولو || فایدهی بزرگ بودن
در اعماق اقیانوس آبی، نهنگ کوچکی با مادرش زندگی میکرد. بااینکه اسمش کوچک بود، جثه بسیار بزرگی نسبت به همه دوستانش داشت.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: سوئیمی، ماهی سیاهه || شگفتیهای دریا
در گوشهای از دریا، گروهی از ماهیان، خوشحال و بانشاط زندگی میکردند بهجز یکی که مانند زغال سیاه بود، باقیِ ماهیها، قرمز بودند.
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده: لذت ماهی گیری!!
به نظر میرسد در اطراف دریاچه اتفاقات زیادی میافتد. موجودات زیادی در اینجا جمع شدهاند و با سروصدای زیادی جیرجیر و جیغ جیغ و قورقور میکنند.
بخوانیدداستان کودکانه: پیپین، پرندهی کوچک
پیپین پرندهی کوچکی بود که در جنگل زندگی میکرد. یکی از روزها یک مرغ دریایی به او گفت: «پیپین، زندگی تو باید خیلی خستهکننده باشه ... فقط از یه درخت به درخت دیگه پرواز میکنی، بدون اینکه جایی رو ببینی؟
بخوانید