بایگانی/آرشیو برچسب ها : مادر

قصه کودکانه: چه صدای مهربانی / صدای قشنگ مادر

قصه-کودکانه-برای-بچه-های-کوچک-ایپابفا-چه-صدای-مهربانی

رودخانه‌ی پرآبی بود که از وسط جنگل سرسبزی می‌گذشت. در این رودخانه، ماهی‌ها، خرچنگ‌ها، لاک‌پشت‌ها و ... به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند. یک روز، موجودی کوچک که دم دراز و سر تقریباً بزرگی داشت در رودخانه پیدا شد. این کوچولوی ناشناس که کمی شبیه ماهی‌ها بود در رودخانه شنا می‌کرد.

بخوانید

قصه کودکانه سرگذشت یک مادر ، سرنوشتی به نام مرگ || هانس کریستین اندرسن

قصه-های-هانس-کریستین-اندرسن-سرگذشت-یک-مادر

مادری با دلی پر از غم و اندوه، کنار بستر کودکش نشسته بود و از آن می‌ترسید که مبادا فرشته مرگ به سراغ فرزند بیمارش بیاید. رنگ از صورت کودک پریده و چشمان کوچکش بسته شده بود. به‌سختی حرف می‌زد و گاهی هم نفسی عمیق می‌کشید؛

بخوانید