در خانهي «شیلی» کوچولو یک مرغ خیلی خیلی چاق زندگی میکرد. خانم مرغه هرروز صبح یک تخم خیلی خیلی بزرگ میگذاشت. مادر نیز بلافاصله آن را برای شیلی درست میکرد و به عنوان صبحانه به او میداد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : مادر
قصه صوتی کودکانه: مورچه و مامانش و 4 قصه صوتی دیگر / با صدای: پگاه قصهگو #46
فهرست قصه های این مجموعه: 1- مورچه و مامانش 2- میهمان ناخوانده 3- میمون و پلنگ 4- نامه به دوست 5- ناتاشا
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: من آرزو دارم و 4 قصه صوتی دیگر/ با صدای: پگاه قصهگو #45
فهرست قصه های این مجموعه: 1- من آرزو دارم 2- مرد تنبورنواز 3- مریضی بچه 4- منجوق و مادرش 5- من همانم
بخوانیدقصه تصویری کودکانه: کمربند آبی / در جستجوی مادر
روزی روزگاری پسری به نام لئو در جزیرهی کوچک مورانا زندگی میکرد. لئو پسر سختکوشی بود که با عمو و عمهاش زندگی میکرد. بااینکه لئو آنها را خیلی دوست داشت؛ ولی در آرزوی دیدن مادرش بود. در مارانا شایعه شده بود که مادر لئو به جنگ تاریک رفته و دیگه هرگز کسی اونو ندیده...
بخوانیدقصه تصویری کودکانه: مادر واقعی کیه؟ / مهر مادری
این موضوع سالهای خیلی دوری در کشور هند اتفاق افتاد. یک مادر جوان به همراه پسر کوچولوش باید به روستای دوری میرفت. برای همین باید از جنگل زیبایی عبور میکرد. مادر از اینکه فرزندش به خاطر شنیدن صدای پرندهها هیجانزده بود خیلی خوشحال شده بود.
بخوانید