بایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه گویی

قصه کودکانه آموزنده: غذای پیرزن کوچولو / هنگام فقر و نداری هم می توان بخشنده بود

قصه کودکانه آموزنده: غذای پیرزن کوچولو / هنگام فقر و نداری هم می توان بخشنده بود 1

سال‌های سال پیش، توی یک دهکده‌ی کوچولو، پیرزن کوچولویی تنهای تنها، توی یک خانه‌ی کوچولو زندگی می‌کرد. یک روز که پیرزن کوچولو چیزی برای خوردن نداشت، از خانه بیرون رفت و یک گردوی کوچولو پیدا کرد؛ کجا؟ درست زیر یک درخت کوچولوی گردو؛

بخوانید

قصه کودکانه روستایی: کلوچه گردویی چه مزه‌ای داشت؟ / پیش‌آمدهای دوران کودکی، درس‌های بزرگی برای زندگی آینده هستند

قصه-کودکانه-روستایی-اموزنده-کلوچه-گردویی-چه-مزه‌ای-داشت؟

یکی بود یکی نبود. کنار یک تپه‌ی سبز، خانه‌ی کوچکی بود. توی این خانه، دهقانی با همسرش زندگی می‌کرد. دهقان و همسرش دو پسر و یک دختر داشتند. اسم پسر کوچکشان یونس بود. آن‌ها یک گوسفند چاق و پشمالو هم داشتند.

بخوانید