در روزگاران قدیم هر صدایی احساس خاصی برمیانگیخت و ویژگی خاص خود را داشت.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه پریان
افسانهی وظایف سهگانه / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، روزگاری دختر جوان زیبایی بود که مادرش را ازدستداده بود و مادر ناتنی روزگارش را سیاه کرده بود.
بخوانیدافسانهی خرگوش و جوجهتیغی / قصهها و داستانهای برادران گریم
صبح لطیف و زیبایی بود؛ زمان درو گندم سیاه. آفتاب در آسمان میدرخشید، نسیم صبحگاهی خوشههای طلایی ذرت را میتکاند
بخوانیدافسانهی حکیمِ همهچیزدان / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، روستایی فقیری بود به نام کِرِبس. روزی کِربس با یک گاری که دو اسب آن را میکشیدند باری از هیزم را به شهر برد
بخوانیدافسانهی پسر چوپان و پادشاه / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، پسرک چوپانی بود که به حاضرجوابی شهرت داشت. آوازه او به گوش پادشاه هم رسید.
بخوانید