روزی روزگاری، زن و مردی کنار درگاه خانهشان نشسته بودند. آنها مرغی کباب شده را روی میز گذاشته بودند
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه پریان
افسانهی کِنُویست و سه پسرش / قصهها و داستانهای برادران گریم
میان وِرِل و سوییست مردی زندگی میکرد که نامش کِنُویست بود.
بخوانیدافسانهی دختری از بِراکِل / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، روزی یکی از دختران اهل «براکِل» به کلیسای «سِنت آن»، در دامنه کوه «هین» رفت.
بخوانیدافسانهی سیروسفر / قصهها و داستانهای برادران گریم
یکی بود یکی نبود، زن فقیری بود که پسرش علاقه زیادی به سفر داشت.
بخوانیدافسانهی کاترین زیبا و پیفپاف پولتری / قصههای برادران گریم
- روزبهخیر پدر هولِنته. - خیلی متشکرم پیف پاف پولتری!
بخوانید