تو روستای مسعود اینا و علی اینا برف زیادی آمده بود. بله، بچهها! برف زیادی باریده بود و هوا هم حسابی سرد شده بود و مسعود و علی میخواستند آدمبرفی درست بکنند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه و متن فارسی
قصه صوتی کودکانه: تولد خال خالی + متن فارسی قصه / نتیجهی همفکری و همدلی و اتحاد / قصهگو: خاله مریم نشیبا 55#
روز تولد هاپوی قصهی ما بود: هاپو خالخالی خانم مرغه و آقا خروسه و جوجه فسقلی و پیشی سفیده و خاله اردکه داشتند پنجتایی باهم میرفتند جشن تولد هاپوی خالخالی. تو دست هرکدامشان هم یک جعبه هدیه بود که توش، بله! که توش یه چیزهایی خوشگل خوشگل بود.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: اولین قلک من: آموزش پس انداز به کودکان/ + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 50#
سلام، من گلی هستم. این هم قلک منه. ببینید، قلکم چقدر پره. البته قبلاً اینقدر پرپول و سنگین نبود. میخواید داستان پر شدن قلکم رو براتون تعریف کنم؟
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: آقای لاغر + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 49#
آقای لاغر به طرز عجیبوغریبی لاغر بود. اگه به پهلو میچرخید، شما بهسختی میتونستید اون رو ببینید و چیزی که اونو ناراحت میکرد، این بود که اون توی جایی زندگی میکرد به اسم «سرزمین تپلها».
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: یک روز خوب برای فیل کوچولو + متن قصه کودکانه /دیگران را مسخره نکنیم / قصهگو: خاله مریم نشیبا 54#
یه روز که فیل کوچولوی قصه مون اولین بار تو زندگیش، تنهای تنها، از خونه رفت بیرون تا گشتی تو جنگل بزنه، همین طور که داشت رو سبزهها و علفها قدم میزد و با خوشحالی به درختها و آسمون و ابرها و پروانهها نگاه میکرد، صدایی شنید.
بخوانید