پدر خضر پادشاه یکی از شهرها بود و خضر از کودکی در جستجوی معرفت و حکمت بود و به خداپرستی راه یافت و از همه مردم شهر داناتر شد. وقتی خضر بزرگ شد پدرش خواست او را جانشین خود سازد اما خضر قبول نکرد
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه قرآنی
قصههای قرآن: داستان گنج قارون || سرانجام یک مفسد مالیاتی
پسرخالۀ موسی، قارون یکی از خویشان موسی بود. بعضی گفتهاند که پسرخاله یا پسرعموی او بوده و خواهر موسی نامزدش بوده. قارون مردی خوشقیافه و خوشبرخورد بود. تا جوانتر بود موسی را محترم میشمرد و از احترامی که در خانۀ فرعون داشت خوشحال بود.
بخوانیدقصههای قرآن: داستان حضرت موسی || از دربار فرعون تا پیامبری
بعدازاینکه یوسف از دنیا رفت فرمانروایی مصر به دست فرعونها افتاد. فرعونها نفع خود را در ترویج بتپرستی میدیدند و چون فرزندان یعقوب و بنیاسرائیل به خداپرستی مشهور بودند فرعونها با ایشان مخالف شدند.
بخوانیدقصههای قرآن: داستان حضرت یوسف || از درون چاه تا خیانت زلیخا
یوسف از همۀ فرزندان یعقوب زیباتر بود و یعقوب این پسر خردسال زیبا و شیرینزبان خود را از همه فرزندانش بیشتر دوست میداشت و از اینکه یوسف و بنیامین خیلی زود بیمادر شدهاند غمگین بود.
بخوانیدقصههای قرآن: داستان حضرت ایوب || مرد روزهای سخت
حضرت ایوب با مقام پیغمبری، دین ابراهیم را ترویج میکرد. کار ایوب کشاورزی و دامپروری بود و خداوند به او برکت و نعمت بسیار داده بود: مزرعهها سرسبز، گاو و گوسفند فراوان، کشتی، باغ و خانه و فرزندان خوب و هر چه را مردم آرزو دارند.
بخوانید