اصحاب کهف چند تن از مردم خوب و نیکوکار بودند که در زمان دقیانوس زندگی میکردند. دقیانوس پادشاهی نیرومند بود که مانند فرعون و نمرود و شداد به خدای یگانه عقیده نداشت و با بتپرستان همفکری میکرد و کمکم جاہ و جلال و دستگاه بزرگی پیدا کرد و مغرور شد و ادعا کرد که: «خدای روی زمین منم.»
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه قرآنی
قصههای قرآن: داستان حضرت یونس || یونس در کام نهنگ
یونس فرزند «متّا» یکی از پیغمبران بود که به هدایت مردم «نینوا» فرستاده شد. یونس مدتها مردم را پند داد و به پرستش خدای یگانه و به احکام دین دعوت کرد اما مردم سخنان او را قبول نکردند.
بخوانیدقصههای قرآن: داستان بهشت شدّاد
شداد از قوم عاد و ثمود بود و او هم مانند نمرود و فرعون پادشاهی زورمند و زورگو بود و بتپرست بود و به خدا عقیده نداشت و بعدازآنکه پایۀ دولتش محکم شد و بر مردم روزگار خود مسلط شد ادعا کرد که «هیچکس از من بالاتر نیست.»
بخوانیدقصههای قرآن: داستان حضرت سلیمان || از پادشاهی اجنّه تا تخت بلقیس
سلیمان پسر داود و جانشین او بود. مردم از زمان کودکی سلیمان از خوبی و دانایی و عدالتخواهی او خبر داشتند و سلیمان در آغازِ جوانی بود که به پادشاهی رسید و به پیغمبری هم برگزیده شد.
بخوانیدقصههای قرآن: داستان حضرت داود || پادشاه خوش صدا
طالوت و جالوت دو پادشاه بودند که باهم اختلاف داشتند. طالوت از بنیاسرائیل بود و به خدا ایمان داشت و جالوت بتپرست بود؛ و موقعی که جنگ میان این دو گروه به مرحله سختی رسیده بود و طالوت از شکست خود بیمناک شده بود داود به کمک او رسید.
بخوانید