سنجاب کوچولو خیلی شیطون بود و غذای شکاربان جنگل را میخورد. یک بار شکاربان او را توی تله انداخت و سنجاب مجبور شد برای شکاربان مهربان غذا درست کند. اما مگر سنجاب آشپزی بلد است؟
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه حیوانات
قصه آموزنده «سفر مرغ باهوش» – درباره اینکه نباید زیر بار حرف زور و دروغ رفت
انسان نباید زیر بار حرف زور برود یا حرفهای دروغ را باور کند. این قصه به ما میآموزد که نباید فریب حرفهای افراد دروغگو و زورگو را بخوریم.
بخوانیدقصه کودکانه «وینکی و دوستان جنگلیاش»
وینکی یک پسربچه کوچولوی بندانگشتی است. وینکی میتواند با حیوانات و جنهای کوچولوی جنگل حرف بزند. وینکی به جنگل بلوبل میرود وبا آدمکوچولوها و حیوانات آنجا دوست میشود.
بخوانیدقصه کودکانه «وینکی و چشم روشنک» _ ماجرای جشن تولد خرگوش کوچولو
یک روز مامان خرگوشه تصمیم گرفت برای بچهاش، خرگوش کوچولو جشن تولد بگیرد. برای همین، همه حیوانات جنگل و آدم کوچولوها را دعوت کرد. جشن تولد آن سال، بهیادماندنی بود...
بخوانیدقصه کودکانه «ماجرای سه بچه خرس» _ تلاش برای نجات فرزند
یک روز سه بچه خرس درحال بازی کردن روی شاخه درختها بودند که یک عقاب بزرگ آمد و یکی از آنها را گرفت و به لانه اش برد. اتفاقاً عقاب هم جوجه داشت و جوجهاش به چنگ مادر خرسها افتاد و ...
بخوانید