جک و مادرش خیلی فقیر بودند.یک روز مادر جک او را به بازار فرستاد تا گاوشان را بفروشد و غذایی بخرد.جک گاو را به یک پیرمرد عجیب داد و به جایش چند دانه لوبیا گرفت. اما جک نمی دانست که این لوبیاها سحرآمیز است و او را به سرزمین غول ها می برد ...
بخوانیدTag Archives: قصه تصویری
قصه کودکانه قدیمی: بیچاره آقای نی بِل / قصه های مزرعه توت جنگلی
آقای نِی بِل خرگوش مریض شده و خیلی ناراحت است. چون قرار است نمایشگاه محصولات کشاورزی برگزار شود و او به علت بیماری نمی تواند شرکت کند. اما خانم خرگوش فکر دیگری دارد...
بخوانیدداستان کودکانه قدیمی: برف در مزرعه توت جنگلی / نوشته: جان پیلگریم
در مزرعه توت جنگلی برف سنگینی باریده و خانه آقای خرگوش زیر برف ها فرو رفته. همه حیوانات مزرعه دست به دست هم می دهند تا به خرگوش های گرفتار در برف کمک کنند...
بخوانید