آن روز صبح، موش نمیتوانست از سوراخش بیرون بیاید. چون راسو بالای در سوراخش نشسته بود و میخواست لانهی موش را خراب کند. موش این دشمن بزرگ را از سوراخی باریک تماشا میکرد،
بخوانیدTag Archives: قصه آموزنده
قصه آموزنده داوینچی: صدف و موش / عاقبت خیانت و انتقام
ماهیگیری، تور ماهیگیریاش را که تازه از آب بیرون آورده بود، کنار در خانهاش به زمین گذاشت. خانهاش کنار دریا بود. در ساحل، صدفی میان خرچنگها زیر آفتاب دراز کشیده بود. صدف وقتی دوستانش را در تور دید فکری کرد
بخوانیدقصه آموزنده داوینچی: شتر / مراقب غذا و استراحت حیوانات باشید
شترها اگر مال عربستان باشند یک کوهان و اگر آسیائی باشند دو کوهان بر پشت دارند. آنها همانقدر که در جنگیدن سریع هستند به همان اندازه هم در حمل بار، حیوانات مفیدیاند. شتر قصهی باید مال آسیا باشد. چون دو کوهانه است.
بخوانیدقصه آموزنده داوینچی: درخت غار، درخت مورد و درخت گلابی / عاقبت بخیری
مردی دهاتی با تبری در دست کنار درخت گلابی ایستاد. درخت غار داد زد: - آهای درخت گلابی. این مرد برای انداختن تو آمده. مرد دهاتی دستهی تبرش را محکم کرد و شروع کرد به تبر زدن درخت تا آن را بیندازد.
بخوانیدقصه آموزنده داوینچی: خر و یخ / تنبلی چه عاقبت بدی دارد
روزگاری، خری بود بسیار تنبل که حتی حال و حوصلهی رفتن به اسطبل خودش را هم نداشت. هوا سرد بود، زمستان بود و تمام راهها به خاطر یخبندان به هم شبیه شده بودند. خر روی زمین دراز کشید و با خود گفت: ۔ دیگر جلوتر نمیروم.
بخوانید