خروسی که بر سر مرغهای مرغدانی با رقیب خود جنگیده و شکستخورده بود، به کُنجی تاریک خزید و خود را پنهان کرد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه آموزنده
قصههای ازوپ: آوایِ قو || مزیت، در وقت مناسب خود تاثیرگذار است.
مردی که شنیده بود قوها آوای دلنشینی دارند، یکی از آنها را از بازار خرید و به خانه برد. یک روز که مرد عدهای را به میهمانی دعوت کرده بود
بخوانیدقصههای ازوپ: زمان واقعیِ کار | کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من!
بلدرچینی در کشتزاری سبز آشیانه ساخت و به مراقبت از جوجههای خود مشغول شد. جوجهها کمکم کاکُل و پر درآوردند و در کشتزار راه افتادند.
بخوانیدقصههای ازوپ: سزای قدرنشناسی از طبیعت || تقلید کورکورانه مضر است!
در آغاز، لاشخورها صدایی به صافی صدای قوها داشتند. بااینهمه وقتی صدای شیهۀ اسبها را شنیدند، چنان حسودیشان شد
بخوانیدقصههای ازوپ: روباه و لکلک، این به آن در! || به کسی بدی نکنید.
روباهی لکلکی را که از راه دوری رسیده بود، به شام دعوت کرد و از آشی که پخته بود، برای او هم کشید؛
بخوانید