الاغی در مرغزاری میچرید که متوجه شد گرگی بهسوی او میدود. الاغ که راه فراری پیش روی خود نمیدید، وانمود به لنگیدن کرد.
بخوانیدTag Archives: قصه آموزنده
قصههای ازوپ: هر گِردی، گردو نیست || فریب ظاهر یکسان را نخورید!
سگی که شیفتۀ خوردن تخممرغ بود، یک روز صدف بزرگی را با تخممرغ اشتباه گرفت و در یکچشم به هم زدن آن را درسته بلعید.
بخوانیدقصههای ازوپ: حد خود را بدان || استعدادهای ما یکسان نیست!
مردی سگی مالتی و پشمالو و یک الاغ داشت. مرد عادت کرده بود که با سگ خود بازی کند و هر بار که بیرون غذا میخورد چیزی هم با خود به خانه میآورد
بخوانیدقصههای ازوپ: خر در پوست شیر || تقلید نابجا، دردسرساز است
خری پوست شیری را به پشت خود انداخت. انسانها و جانوران او را بهجای شیر گرفتند و از ترس پا به فرار گذاشتند؛
بخوانیدقصههای ازوپ: خر در پوست شیر || رفتار، نشاندهندۀ شخصیت انسان است
خری پوست شیری را پوشید و برای ترساندن جانوران وحشی راه افتاد. وقتی خر به روباهی رسید، سعی کرد او را هم مثل جانوران دیگر بترساند؛
بخوانید