مورچۀ تشنهای که برای خوردن آب به جویباری نزدیک شده بود، به داخل آب افتاد و آب او را با خود برد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه آموزنده
قصههای ازوپ: چرا مورچه، دزد است؟ | رفتار در انسان نهادینه میشود
نخستین مورچه نیز چون آدمیزاد زندگی را آغاز کرد. او در آغاز کشاورزی بود که از کشت و کار خود رضایت نداشت و چشمش مدام دنبال دسترنج دیگران بود.
بخوانیدقصههای ازوپ: پاداشِ بداندیشی | خیراندیش باش تا در نیکی شریک باشی
زنبوران عسل از انسانها که خود را مالک عسل آنها میدانستند، ناراحت بودند. آنان نزد زئوس رفتند و از او خواستند قدرتی در نیش آنها بگذارد
بخوانیدقصههای ازوپ: بود و نبود | بعضی آدمها بودن و نبودنشان فرقی ندارد
پشهای بر شاخ گاو نری نشست. او پس از مدتی طولانی تصمیم گرفت از جایی که نشسته بود به جای دیگری برود؛
بخوانیدقصههای ازوپ: حریف شیر || دست بالای دست بسیار است!
پشهای به شیری گفت: «من از تو نمیترسم. از تو کاری برنمیآید که از من برنیاید. اگر جز این است بگو.
بخوانید