صدفی به دام عشق ماه گرفتار آمده بود. ساعتها مینشست و در سکوت، ماه را تماشا میکرد. خرچنگ، عاشق صدف است. مخصوصاً عاشق بلعیدن آن!
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : فریب
قصه های داوینچی: عنکبوت و انگور / کوزه گر در کوزه افتاد
انگورها کمکم رسیده میشدند و عنکبوت هم روی شاخههای مو راه میرفت. روزی عنکبوت انگورهایی را دید که بسیار درشت و حتماً هم شیرین بودند و تمام زنبورها و مگسها برای دیدنشان جمع شده بودند.
بخوانیدقصه کودکانه: روباه فین فینی | حقه بازی عاقبت خوبی نداره!
روباهی بود کلک و حقهباز. روزی از روزها آقا روباهه قدمزنان از دهِ بالا بهطرف دهِ پایین میرفت. ناگهان در بین راه تکهی بزرگی دنبه دید. بااحتیاط جلو رفت و دوروبر آن را نگاه کرد. دید یک دام است و دنبه را برای طعمه گذاشتهاند.
بخوانیدقصه کودکانه پلنگ سیاه || نبرد زیرکانه با گرگ ها
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. کوهستان، ساکت و آرام بود. تنها صدای زمزمۀ چشمه که از دل کوه میجوشید و بیرون میپرید شنیده میشد. کلاغ، نوک درخت، بالای کوه ایستاده بود و دوروبر را میپایید.
بخوانیدقصههای لافونتِن: داستان گرگ و روباه || فریب حقهبازها را نخورید
داستان آموزنده: روباهی از راهی میگذشت. شب بود و تاریک و تازه ماه در آسمان پیدا شده بود. ناگاه به چاهی رسید. در آن نگاه کرد. عکس ماه توی آب بود. روباه گرسنه پنداشت که قرص پنیر است.
بخوانید