روزی روزگاری در جنگلی حیوانات زیادی زندگی میکردند که در آنجا اثری از قانون و عدالت نبود. الاغی احمق در آن جنگل زندگی میکرد که خود را بسیار دانا میدانست.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : غرور
داستان مصور کودکانه: شیر نادان || عاقبت غرور بیجا و طمعورزی
روزی روزگاری، شیری بود که بسیار مغرور و ازخودراضی بود. شیر، هیکل بزرگ و تنومندی داشت و فکر میکرد که راستی راستی از همه حیوانهای دیگر قویتر است و هر کاری بخواهد، میتواند انجام دهد.
بخوانیدداستان کودکانه: خرگوش صحرایی و لاکپشت || غرور بیجا ممنوع!
خرگوش صحرایی جوانی در روستا زندگی میکرد. او خیلی زیبا بود و آنقدر پاهایش سریع بودند که مطمئن بود هیچکس نمیتواند او را شکست دهد.
بخوانید5 داستان آموزنده درباره غرور و آثار بد آن
آدم مغرور در دنیا فقیر و در آخرت مغبون خواهد بود. نباید به مال و یا سلامتی جسم و یا اهل و ریاست و امثال اینها مغرور شد، چه اینها برای همیشه در دنیا نخواهند ماند.
بخوانید5 داستان آموزنده درباره تکبر و خودبزرگبینی
کسی که به اندازه دانه خردلی در دلش تکبر باشد داخل بهشت نمیشود
بخوانید