بایگانی/آرشیو برچسب ها : غرور

قصه کودکانه گاوچران ، ماجرای شاهزاده مغرور || هانس کریستین اندرسن

قصه-های-هانس-کریستین-اندرسن-گاوچران

یکی بود یکی نبود. امیری بود که بر سرزمین کوچکی حکومت می‌کرد. این امیر ثروت زیادی نداشت؛ اما آن‌قدر داشت که بتواند ازدواج کند و خانواده‌ای تشکیل دهد. خوب البته در این فکر هم بود. دختران زیادی بودند که آرزو داشتند همسر او شوند. چون امیر، جوان زیبا و مهربانی بود؛

بخوانید

قصه کودکانه گندم سیاه ، عاقبت غرور || هانس کریستین اندرسن

قصه-های-هانس-کریستین-اندرسن-گندم-سیاه

اگر بعد از رگبار و رعدوبرق، از کنار مزرعه گندم سیاه بگذری، آن را کاملاً سیاه و خشک‌شده می‌بینی؛ انگار که در شعله‌های آتش سوخته باشد. کشاورزان می‌گویند که این کار صاعقه است؛ اما این حادثه چه زمانی اتفاق افتاد؟ گندم سیاه کی سیاه شد؟

بخوانید

قصه‌های لافونتِن: داستان دو بز نادان و لجباز || عاقبت غرور و لجبازی

قصه-های-لافونتن-داستان-دو-بز-نادان-و-لجباز

داستان آموزنده: بزهای کوهی که در کوهستان زندگی می‌کنند چالاک و زرنگ و صبور و سخت‌کوش هستند. از خطر و بلندی و برف و بوران نمی‌ترسند. آن‌ها زندگی آزاد را دوست دارند و باهم کوه و کمر را زیر پا می‌گذارند.

بخوانید