چند تا از اسباببازیها توی دستشویی حمام سروصدای زیادی راه انداخته بودند. چلپچلوپ آببازی میکردند و میخندیدند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : عروسک
قصه کودکانه: آرزوهای کفش قرمزی / پری کوچولو و عروسک
پری کوچولو یک عروسک تزئینی بود که توی جعبهای زندگی میکرد. ولی همیشه دلش میخواست پیش اسباببازیها باشد. این بود که یک روز پیش عروسک کفش قرمزی رفت
بخوانیدمجموعه شعر کودکانه: به خاطر خروس + 14 شعر کودکانه دیگر / سروده ی شکوه قاسم نیا
خروسه اومد نگام کرد نگا به کفش پام کرد کاکلشو تکون داد قوقولی قوقو صدام کرد
بخوانیدقصه کودکانه: هدیه / 30 شهریور روز تولد عروسکم
به چاقالو کوچولو قول داده بودم که برایش جشن تولد بگیرم. یک روز وقتیکه دایی جانم به خانه ما آمد از او پرسیدم: «دایی جان، چه روزی از سربازی برگشتید؟»
بخوانیدقصه کودکانه: باغ سیب / عروسکم را در باغ جا گذاشتم
باغ عمویم، پُر از درختهای سیب بود. آن شب، بعد از خوردن شام، عمویم گفت: «فردا میخواهم سیبها را بچینم!» من پرسیدم: «عمو جان اجازه میدهید که من و دخترعمو هم بیاییم؟» عمویم گفت: «باشد! شما هم بیایید!»
بخوانید