داستان مصور کودکانه: عروسی قو || طلسم جادوگر داستان مصور کودکان 2,904 روزی روزگاری در سرزمینی، فرمانروایی با پسر جوانش زندگی میکرد. کار پسر جوان این بود که همیشه در کوه و دشت و صحرا دنبال شکار برود. او بر پشت اسب مینشست و اینطرف و آنطرف میرفت. بخوانید