قصه تصویری کودکانه شاهزاده هاسه
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : شاهزاده
داستان قدیمی: ترسو / جلد 67 مجموعه کتابهای طلائی
در سرزمینی دور در جنوب، در جایی که رودخانه بزرگ روان است، پادشاهی میزیست که پسری داشت به نام سامبا. او بزرگ و بزرگتر میشد و چهره یک شاهزادهی زیبا را پیدا میکرد، ولی یک عیب بزرگ در وجودش خانه داشت: یعنی بسیار ترسو بود.
بخوانیدقصه کودکانه دخترانه: کوچولو کجاست؟ / گربه کوچولوی بامزه
قصری بود آن دور دورها، شاهزادهخانمی در این قصر زندگی میکرد که اسمش فی بود. این شاهزادهخانم یک گربهی ریزهمیزه داشت و گربهاش را کوچولو صدا میزد.
بخوانیدافسانه قدیمی: لاکپشتی با نشانه ی سفید / پاداش کمک به یک جاندار
«آه فنگ» ماهیگیر تهیدست اما بسیار مهربانی بود. یک روز او لاکپشت بزرگی را از آب گرفت که نشانه سفیدی روی سرش بود. لاکپشت آنقدر غمگین بود که «فنگ» دلش نیامد او را بخورد.
بخوانیدافسانه قدیمی: دختر پادشاه اژدها / مردی که نمی دانست همسرش کیست
روزی، روزگاری مرد گدایی بود که «لیویی» نام داشت؛ اما ازآنجاکه میدانست برای موفقیت باید باسواد بود بهسختی درس میخواند. یک روز برای گذراندن امتحاناتش به پایتخت رفت، اما نتوانست قبول شود.
بخوانید