روزی روزگاری خرگوش و سنجاب و موش، شاد و خرم در جنگلی زندگی می کردند تا اینکه گربه سیاه بدجنسی به آن جنگل آمد و آرامش آنها را به هم زد ...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : سنجاب
قصه کودکانه خاله سنجاب مغرور
خاله سنجاب خیلی مغرور بود و فکر می کرد که زیباترین حیوان جنگل است. اما مغرور بودن اصلاً کار خوبی نیست...
بخوانیدکتاب قصه کودکانه: چهار خرگوش کوچولو به چیدن قارچ میروند
یک روز خرگوش ها با هم به چیدن قارچ رفتند. یکی از خرگوش ها قارچ بزرگی پیدا کرد و آن را برای خودش برداشت و از بقیه خرگوش ها جدا شد. در راه گرگ گرسنه ای او را تعقیب کرد و اگر کمک بقیه خرگوش ها نبود حتماً خوراک گرگ می شد. خرگوش قصه ما فهمید که همه باید با هم اتحاد و یکدلی داشته باشند...
بخوانید