Tag Archives: سنجاب

داستان آموزنده: دردهی که میان کوه‌ها و تپه‌هاست، اسب‌های زیادی زندگی می‌کنند. مردم ده، از این اسب‌ها برای شخم زدن زمین و کشیدن گاری‌هایشان استفاده می‌کنند.

داستان کودک: روزی از روزها، سنجاب کوچولویی از مادرش پرسید: «مادر جان، بهترین چیزِ توی دنیا چیست؟» سنجابِ مادر فکری کرد و گفت: «بهترین چیز توی دنیا، دوستی است.»

یک روز غروب راوی، سنجابی را دید که با بچه‌اش روی شاخه درخت انبه نشسته بودند. آن دو سرگرم خوردن انبۀ رسیده‌ای بودند. راوی سنگی برداشت و به‌طرف مادر و بچه‌اش انداخت...

یکی بود یکی نبود. وسط یک جنگل پردرخت و پوشیده از گل و گیاه، یک باغ گردو بود که هرسال، با گردوهای خوشمزه‌ی زیاد، برای استفاده‌ی ساکنان جنگل و حیوانات، به بار می‌نشست.

سنجاب کوچولو صدای پرستو را خیلی دوست داشت. او با شنیدن صدای پرستو خیلی خوشحال می شد.