قصه کودکانه: در روزگار قدیم، دختر جوان و زیبایی به نام سفیدبرفی که تنها فرزند پادشاه سرزمینی دور بود با نامادری ظالم خود، ملکه، زندگی میکرد. هرچه سفیدبرفی بزرگتر میشد، ملکه نسبت به زیبایی او حسادت بیشتری احساس میکرد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : سفیدبرفی
قصه مصوّر کودکانه: سفیدبرفی || قصه شب برای کودکان
داستان شب کودک: در یک زمستان سرد، یک ملکهی جوان، پنجره را باز کرده بود و کنار آن مشغول دوخت و دوز شد. وقتی سرش را بلند کرد تا برف را تماشا کند، ناگهان سوزن به انگشتش فرورفت و سه قطره خون، روی زمینِ پوشیده از برف چکید.
بخوانیدقصه سفیدبرفی و آیینه جادویی (سفیدبرفی و هفت کوتوله)
سفیدبرفی شاهزاده خانم زیبایی بود. برای همین، مادرخوانده اش به زیبایی او حسادت می کرد و سعی کرد سفیدبرفی را از میان بردارد.اما موفق نمی شود چون همه سفیدبرفی را دوست دارند...
بخوانیدکتاب قصه «سفیدبرفی» و هفت کوتوله برای کودکان
سفیدبرفی دختر یک پادشه بود اما نامادری اش به زیبایی او حسادت می کرد.برای همین او را به جنگل فرستاد تا بمیرد. اما سفیدبرفی به خانه هفت کوتوله رفت و زنده ماند ....
بخوانیدقصه مصور کودکانه: سفیدبرفی و گل قرمزی
سفیدبرفی و گل قرمزی دوتا خواهر بودند که با هم در یک جنگل قشنگ زندگی می کردند. یک روز زمستان، یک خرس به کلبه آنها آمد و با آنها دوست شد. اما آن خرس یک خرس معمولی نبود بلکه شاهزاده زیبایی بود که توسط یک کوتوله بدجنس طلسم شده بود ...
بخوانید