Tag Archives: زمستان

قصه کودکانه ننه سرما و شهر خواب‌زده || چشم انتظار بهار

قصه کودکانه ننه سرما و شهر خواب‌زده (13)

زمین، سرد و یخ‌زده بود. هنوز یک گل بنفشه هم روی آن دیده نمی‌شد. ننه سرما کوله بارش را زمین گذاشت و به دوردست‌ها نگاه کرد. می‌خواست برود؛ اما خبری از بهار نبود. با پنجۀ پا آرام به زمین ضربه زد و گفت: «بیدار شو، من باید بروم.»

بخوانید