توی یک جنگل بزرگ و سرسبز و قشنگ، یه زرافه خوش قد و بالا زندگی میکرد به اسم گردندراز. بچهها، گردندراز هر وقت میخواست تو جنگل برای خودش راه بره و قدم بزنه، گردن بلندش لای شاخههای درخت گیر میکرد و براش دردسر به وجود میآورد
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : زرافه
قصه صوتی کودکانه: زرافه ای كه دوست داشت پروانه باشد و 4 قصه دیگر/ با صدای: مریم نشیبا #14
فهرست قصه های این مجموعه: 1- زرافه ای كه دوست داشت پروانه باشد 2- پول گمشده 3- تفاوتهای دوستداشتنی 4- روزهای جشن و شادی (ویژه تولد امام حسین(ع)) 5- دوستان خوب
بخوانیدقصه کودکانه: بلندترین زرافه | هوش و زرنگی ربطی به قد و قامت ندارد
یکی بود یکی نبود. زرافهی خیلی قدبلندی بود به اسم «زیره». او از پدر و مادر و برادر و خواهرهایش بلندتر بود. از زرافههای دیگر هم همینطور. زیره بلندترین زرافه جنگل بود؛ به خاطر همین هم خیلی مغرور بود.
بخوانیدقصه کودکانه: زرافهای که قایق شد | به یکدیگر کمک کنیم
در یک جنگل سبز و خرم چند ماه باران نبارید. از بیآبی، برگ درختها زرد شد و گیاهان پژمرده شدند و رودخانهی وسط جنگل خشک شد. بسیاری از حیوانها از میان رودخانهی خشک گذشتند و برای پیدا کردن غذا به آنطرف رودخانه رفتند؛
بخوانیدقصه کودکانه: مشکل زرافه || هرچیزی فایده ای دارد!
یکی بود، یکی نبود. در یک صبح قشنگ بهاری، وقتی آقا زرافه از خواب بیدار شد، دید زرافه کوچولو اخم کرده و گوشهای نشسته. با تعجب پرسید: «چی شده؟ چرا صبحِ به این قشنگی اخم کردی و اینجا نشستی؟ بلند شو برو با آب تمیز و خنکِ چشمه دست و صورتت را بشوی.»
بخوانید