داستان آموزنده: یک روز موش کوری از دَم دَرِ خانۀ راسویی میگذشت. بی در زدن پا به درون لانه گذاشت. راسو که دشمن موش بود گفت: به چه جرئت به خانه من آمدی؟ مگر نمیدانی من دشمن موشانم؟
بخوانیدTag Archives: راسو
قصههای لافونتِن: داستان راسو و موش || عاقبت پرخوری و شکمو بودن
قصه آموزنده: راسویی پسازاینکه از یک ناخوشیِ خیلی سخت بهبود یافت با تن ضعیف خود برای گردش از لانه بیرون آمد. همینکه کمی راه رفت خسته شد و پی جایی میگشت که بنشیند تا خستگی در کند.
بخوانیدکتاب قصه کودکانه: راسو در دهکده / یک داستان آموزنده
یکی از ویژگی های فردی هر انسانی«امانت داری» است. یعنی وقتی یک نفر چیزی را به دست ما می سپارد ما باید در نگهداری از آن دقت کنیم. حالا قصه راسو در دهکده را بخوانید تا بفهمید امانت داری چقدر مهم است...
بخوانیدکتاب قصه کودکانه: وحشت در جنگل || داستان سنجاب شیطون
چند روز بود که حیوانات جنگل ناراحت و عصبانی بودند . در جنگل اتفاق های عجیبی می افتاد. زاغ آخرین خبرها را برای دوستانش تعریف می کرد: «اتفاق وحشتناکی افتاده! من همین الان از آن با خبر شدم. »
بخوانید