یک روز صبح که عمو حسین از پنجره به بیرون نگاه میکرد، متوجه شد که شلغمهایش رسیده و وقت برداشت آنها شده. خوب که از دور مزرعه را نگاه کرد، یکمرتبه شلغم خیلیخیلی بزرگی را وسط بقیه شلغمها دید...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : داستان همکاری
قصه آموزنده «همکاری موش و زاغ» درباره اهمیت همکاری و اتحاد برای رسیدن به موفقیت
در این قصه، یک دسته کبوتر در دام صیاد می افتندو با همکاری هم، دام را به هوا می برند و سرانجام یک موش آنها را آزاد می کند. این داستان، اهمیت همکاری و اتحاد برای رسیدن به موفقیت و حل مشکلات را نشان می دهد.
بخوانیدقصه مصور کودکانه: بره و دوستانش در مزرعه حیوانات
برّه بازیگوش به مزرعه حیوانات می رود. در مزرعه همه کار می کنند اما برّه حوصله کار کردن ندارد. اما سرانجام یاد می گیرد که باید وظیفه شناس باشد و به جای بیکاری و شیطنت، به حیوانات مزرعه کمک کند...
بخوانیدداستان کودکانه قدیمی: برف در مزرعه توت جنگلی / نوشته: جان پیلگریم
در مزرعه توت جنگلی برف سنگینی باریده و خانه آقای خرگوش زیر برف ها فرو رفته. همه حیوانات مزرعه دست به دست هم می دهند تا به خرگوش های گرفتار در برف کمک کنند...
بخوانیدقصه کودکانه: زاغ، کبوتر، موش و شکارچی || نتیجه کمک، همکاری و اتحاد
روزگاری زاغی در یک جنگل بزرگ و قشنگ لانه داشت. یک روز که زاغ برای پیدا کردن طعمه به پرواز درآمده بود، ناگهان چشمش به یک شکارچی افتاد که تفنگ به دست گرفته بود و تور بزرگی بردوش داشت.
بخوانید