بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستان عامیانه

افسانه ایرانی: مرغ سعادت || داستان سعد و سعید

افسانه-ایرانی-مرغ-سعادت-سعد-و-سعید

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود، خارکنی بود یک زن داشت، با دو پسر که یکی اسمش سعد بود و دیگری سعید. خارکن روزها به صحرا می‌رفت، خار جمع می‌کرد، به شهر می‌آورد می‌فروخت و از پول آن‌ها گذران می‌کرد تا آنکه زنش مرد و او هم بعد از مدتی یک زن دیگر گرفت.

بخوانید

افسانه ایرانی: بُزی || سرانجام دروغ‌گویی و پاداش درست‌کاری

افسانه-ایرانی-بزی

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود، خیاطی بود که در این دار دنیا سه پسر داشت، این‌ها در دکان‌ وردستش بودند. یک روز این خیاط، یک بز ماده خرید، که صبح به صبح شیرش را بدوشند، قاتق نانشان کنند.

بخوانید

داستان آموزنده: مادربزرگ و گربه‌ها || قصه‌ عامیانه‌ای از فلسطین

داستان آموزنده: مادربزرگ و گربه‌ها || قصه‌ عامیانه‌ای از فلسطین 1

داستان نوجوان: روزگاری نه‌چندان دور، در زادگاه من، در روستایی از روستاهای شمال فلسطین، پیرزنی کوچک اندام زندگی می‌کرد که همه او را مادربزرگ می‌نامیدند. شوهر و فرزندان پیرزن مرده بودند و او در این دنیای بزرگ، تنهای تنها بود.

بخوانید