داستان آموزنده: در جنگلی که حیوانهای وحشی زندگی میکردند بیماری طاعون پیدا شد. همۀ ساکنان جنگل از شیر تا موش بیمار شدند. گویا همه دچار خشم خدا شده بودند.
بخوانیدTag Archives: خر
قصههای لافونتِن: داستان الاغ و سگ || به دیگران کمک کن!
داستان آموزنده: مردی با الاغ و سگش به ده خود میرفت. بار الاغ خوردنی بود و هر سه میخواستند زودتر به خانه برسند و خوراک سیری بخورند. در میان راه به دشتی رسیدند که سبز و خرم بود.
بخوانیدقصههای لافونتِن: داستان خرکچی و دو خرش || فایدۀ کمک و همکاری
قصه آموزنده: یک خَرَکچی دو خر داشت. بر پشت یکی از آنها نمک بار کرد و بر پشت دیگری اسفنج و برای فروش آنها رو به شهر نهاد. آن خری که بار نمک داشت بارش بسیار سنگین بود و بردن آن او را به دردسر انداخت.
بخوانیدقصههای لافونتن: داستان الاغ و پیرمرد || درس دشمنشناسی
داستان آموزنده: پیرمردی الاغ چابک خود را سوار شد و از شهر بیرون رفت. پسازاینکه کمی راه پیمودند گذارشان به سبزهزاری رسید که پر از آبوعلف بود و هوای بسیار خوبی هم داشت.
بخوانیدقصههای لافونتن: داستان اسب مغرور و الاغ || عاقبت غرور
داستان آموزنده: یک الاغ با یک اسب همسفر بودند. اسب بدون بار و سوار، سبک و راحت میرفت و الاغ بیچاره باری بسیار سنگین را بر پشت میکشید.
بخوانید