روزی کالولو خرگوشه و شیر میان جنگل باهم بازی میکردند؛ این دفعهی اول آنها نبود. آنها اغلب باهم بازی میکردند. يك روز موقع بازی شیر باعث ناراحتی کالولو شد و او را اذیت کرد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : خرگوش
قصه کودکانه: کالولو خرگوشه، کفتار و کوزه روغن
كفتار و کالولو خرگوشه باهم دوست بودند و در يك دهکده زندگی میکردند؛ يك روز کالولو به کفتار گفت: «میدانی کفتار، ما غذاهایِ خوبِ روغندار نمیخوریم.»
بخوانیدقصه کودکانه: چطور کالولو خرگوشه صاحب باغ بزرگی شد
کالولو خرگوش پیر و شیر و میمون باهم در يك دهکده زندگی میکردند و هرکدام از آنها هم صاحب يك باغ بود؛ اما باغهایشان از دهکده فاصله داشت و نمیتوانستند اغلب به سر کشی آنها بروند.
بخوانیدقصه کودکانه: خرگوشی که هویج دوست نداشت
«گوش دراز» خرگوش کوچولوی شیطان و قشنگی است که با پدر و مادرش در لانهی کوچکی میان مزرعهی سرسبزی زندگی میکند. گوش دراز تمام روز را میان علفهای بلند میدود و با دوستانش بازی میکند یا به دیدن همسایههایشان میرود و ساعتی را با آنها میگذراند.
بخوانیدقصه کودکانه: دهکدهای که مردم آن هیچوقت باهم دعوا نمیکنند
يك روز گربهی وحشی به دیدن کالولو خرگوشه رفت و به او گفت: «نزديك لانهی من يك دهکده وجود دارد که مردم آن هیچوقت باهم دعوا نمیکنند.» کالولو گفت: «نه خير؛ هیچ دهکدهای وجود ندارد که مردم آن باهم دعوا نکنند.»
بخوانید