یک روز خرگوش ها با هم به چیدن قارچ رفتند. یکی از خرگوش ها قارچ بزرگی پیدا کرد و آن را برای خودش برداشت و از بقیه خرگوش ها جدا شد. در راه گرگ گرسنه ای او را تعقیب کرد و اگر کمک بقیه خرگوش ها نبود حتماً خوراک گرگ می شد. خرگوش قصه ما فهمید که همه باید با هم اتحاد و یکدلی داشته باشند...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : خرگوش
کتاب قصه کودکانه: بزی به نام امیلی / قصه های مزرعه توت جنگلی
در مزرعه توت جنگلی بز قشنگی به نام «امیلی» زندگی می کند که به همه حیوانات شیر می دهد و همه او را دوست دارند. قصه امیلی را بخوانید...
بخوانیدقصه کودکانه قدیمی: بیچاره آقای نی بِل / قصه های مزرعه توت جنگلی
آقای نِی بِل خرگوش مریض شده و خیلی ناراحت است. چون قرار است نمایشگاه محصولات کشاورزی برگزار شود و او به علت بیماری نمی تواند شرکت کند. اما خانم خرگوش فکر دیگری دارد...
بخوانیدقصه کودکانه: خرگوش باهوش و شیر ظالم
در یک جنگل قشنگ که حیوانات خوب و باصفایی داشت یک شیر ظالم بود که هر روز به حیوانات حمله می کرد. هیچکس جرات نداشت با آقاشیره مبارزه کنه اما یک خرگوش کوچولو بود که دلش می خواست آقاشیره رو شکست بده ...
بخوانیدقصه کودکانه خانم نی بِل: خرگوش مهربان مزرعه توت جنگلی
خانم نِی بِل یه خانم خرگوش مهربونه که به همراه سه تا بچه هاش در مزرعه شاه توت زندگی میکنه . تا اینکه یک روز بچه هاش مریش میشن ...
بخوانید