بایگانی/آرشیو برچسب ها : جانگ شو

داستان کودکانه: یک کاسه نخود / در کارهای خانه به مادر کمک کنیم

داستان کودکانه: یک کاسه نخود / در کارهای خانه به مادر کمک کنیم 1

روز تعطیل بود و مادر یک سبد پر از نخود سبز برای غذای ظهر خریده بود. «یوان» با دیدن سبد پر از نخود سبز گفت: «مادر اجازه می‌دهید من هم کمکتان کنم.» مادر خندید: «البته پسرم، کار خوبی می‌کنی که می‌خواهی به من کمک کنی.»

بخوانید

داستان کودکانه: در جستجوی مادر / اردک کوچولو و جوجه های مهربان

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-در-جستجوی-مادر

اردک سیاه کوچولو مادر نداشت. چون یک جوجه‌ماشینی بود. از روزی که به دنیا آمده بود کارگران کارخانه از او مراقبت می‌کردند. هیچ‌گاه غذایش کم نبود، جایش همیشه گرم و مناسب بود و جای زیادی برای گردش و بازی داشت؛ اما... هیچ‌کس و هیچ‌چیز مادر مهربان او نمی‌شد!

بخوانید

داستان کودکانه پیش از خواب: دختران خانم ابر / سفر قطره های باران

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-دختران-خانم-ابر

خانم ابر فرزندان زیادی دارد. فرزندانش قطره‌های کوچک آب هستند. او فرزندانش را با خود در آسمان آبی به پرواز درمی می‌آورد و همراه موسیقی باد آن‌ها را می‌رقصاند. آن‌ها بسیار مهربان‌اند و شاداب.

بخوانید

داستان کودکانه این صدای عجیب‌وغریب چیست؟ / از چیزهای معمولی نباید ترسید

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-این-صدای-عجیب‌وغریب-چیست؟

«لاودون» تازه پنج سالش تمام شده است. او دختر کوچولوی زیبایی است. صورت سرخ تپل‌مپلی دارد. موهای مشکی و صافی دارد که همیشه شانه کرده است. دختر مؤدب و تمیزی است. خلاصه از آن دخترهایی است که هرکسی دوستش دارد.

بخوانید

داستان آموزنده کودکانه خرس مهربان / با دیگران مهربان باشیم

قصه-کودکانه-قبل-از-خواب-چینی-خرس-مهربان

کلاغ کوچولو همان‌طور که پروازکنان می‌رفت، قارقار هم می‌کرد و به همه‌ی موجودات جنگل می‌گفت: «بهار آمده، بهار آمده!» آقا خرسه که عاشق خوردن شیره‌ی درخت بامبو بود با شنیدن حرف کلاغ راه افتاد تا به جنگل درختان بامبو برسد و دلی از عزا درآورد

بخوانید