صبح وقتی خرگوش کوچولو از خواب بیدار شد، درِ خانه را باز کرد تا بیرون را تماشا کند. تمام جنگل را تا چشم کار میکرد دود سفیدی فراگرفته بود. حتی خانهی خرس که مقابل خانهی خرگوش بود دیده نمیشد.
بخوانیدTag Archives: جانگ شو
داستان کودکانه پیش از خواب: کلم بزرگ پیرمرد / دو دوست خوب
پیرمردی در یک دشت سرسبز زندگی میکرد. خودش هرچه میخواست میکاشت و درو میکرد و میپخت میخورد و بهتنهایی زندگی میکرد.
بخوانیدداستان کودکانه پیش از خواب: آدمک نانی / رفتارمان انسانی باشد
«شیاوسونگ» و مادربزرگ در حیاط خانه نشسته بودند و نان درست میکردند مادربزرگ چانههای زیادی از خمیر درست کرد و یکییکی آنها را پهن میکرد و در تنور میگذاشت
بخوانیدداستان کودکانه: آواز خواندن بدون استفاده از دهان / به صدای طبیعت گوش کنید
بلبل کوچولو یکی از خوشآوازترین پرندهها به شمار میرود. در جنگلِ درختانِ کاج و صنوبر مدام صدای آوازش بلند میشد. صبح خیلی زود، مادر بلبل کوچولو به دنبال غذا پر کشید و رفت
بخوانیدداستان کودکانه: گربه شکمو / چرا به آدم شکمو میگویند گربهی شکمو
گربهی بزرگِ سیاهوسفیدی، سه گربهی کوچولو به دنیا آورد. گربه کوچولوها بهمرور بزرگ و بزرگتر شدند و شیطنت آنها نیز شروع شد، همچنین شکموییشان.
بخوانید