روزی روزگاری دهقان فقیری به اسم ران همراه مادرش تو دهکده کوچکی زندگی میکرد. اونها پولشون ته کشید و دهقان تصمیم گرفت که برای کار به شهر بزرگتری بره. مادرش سه قرص نان برای ناهارش بهش داد...
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : جادویی
قصه کودکانه: سوزن جادویی و پسر بازیگوش || دزدی کار بدیه!
یکی بود و یکی نبود. جادوگری بود که سوزنی جادویی داشت و کافی بود جادوگر به او بگوید: «بدوز!» و این سوزن همهچیز میدوخت؛ از کیسه گرفته تا لباس و جوراب و کلاه!
بخوانیدقصه کارتونی کودکانه: گربه جادویی
قصه کودکانه کارتونی برای وقت خواب کودکان گربه جادویی
بخوانید