خروسه اومد نگام کرد نگا به کفش پام کرد کاکلشو تکون داد قوقولی قوقو صدام کرد
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : بلبل
قصههای کودکانهی هانس کریستین اندرسن / بلبل، آدم زنجبیلی، کلاه | جلد 61 کتابهای طلائی
سالها پیش خاقانی بر سرزمین چین فرمانروایی میکرد که زیباترین کاخ دنیا را داشت. تمام کاخ این خاقان از چینی گرانبها ساخته شده بود و آنقدر ظریف و شکننده بود که همیشه یک نفر از آن پاسداری میکرد تا مبادا با کوچکترین بیاحتیاطی بشکند
بخوانیدقصه کودکانه: گل مینا || عشق به طبیعت از نگاه هانس کریستن اندرسن
یکی بود یکی نبود. کنار جاده، خانه کوچک و قشنگی بود. روبهروی این خانه، باغچهای پر از گل و سبزه قرار داشت که اطرافش را پرده سبزرنگی کشیده بودند. در گودالی که ازآنجا زیاد دور نبود، بوته مینای کوچکی روییده و غنچه کرده بود.
بخوانیدقصه کودکانه: بلبل امپراتور || هانس کریستین اندرسن
یکی بود یکی نبود، در زمانهای قدیم، در کشور چین امپراتوری زندگی میکرد که قصر بسیار زیبایی داشت. تمام این قصر از جنس چینی بود، چینیای سفید، زیبا و گرانبها و درعینحال آنقدر ظریف و شکننده که موقع لمس کردن آن باید خیلی احتیاط میکردند.
بخوانیدقصه کودکانه: بلبل و گل سرخ || هانس کریستین اندرسن
تمام ترانههای شرقی از عشق بلبل به گل سرخ حرف میزنند. چراکه در سکوت شبهای پرستاره، بلبل آوازهخوان برای گل خوشبوی خود نغمهسرایی میکند. من در فلاتهای مرتفعی که با ازمیر فاصله چندانی ندارد، آنجا که ساربان، شترهای خود را پیش میراند، یک بوته گل سرخ دیدم.
بخوانید