در یک دشت بزرگ و سرسبز بز مهربانی زندگی میکرد. بز دو تا بچه داشت. یک روز بز مهربان برای آب خوردن به کنار رودخانه رفت. در همین موقع زنبوری را دید که توی آب افتاده بود و داشت غرق میشد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : بز
قصه صوتی قدیمی: بزی که گم شد || بخش 1 و 2 کامل
سالها پیش از این توی یک ده، پیرمردی زندگی میکرد که یه بز داشت. یه بز خیلی بزرگ، دندون طلای سم طلا ، قدش بلند، پشمش مثل نخ طلا، ریشش سفید، چشمهاش سیاه، شاخش بلند و پیچیده، رنگ حنا. پیرمرد این بز وُ خیلی دوست داشت و به هیچکس هم نشونش نمیداد...
بخوانیدقصههای لافونتِن: داستان دو بز نادان و لجباز || عاقبت غرور و لجبازی
داستان آموزنده: بزهای کوهی که در کوهستان زندگی میکنند چالاک و زرنگ و صبور و سختکوش هستند. از خطر و بلندی و برف و بوران نمیترسند. آنها زندگی آزاد را دوست دارند و باهم کوه و کمر را زیر پا میگذارند.
بخوانیدقصههای لافونتِن: داستان روباه مکار و بز ابله || عاقبت اندیش باش!
قصه آموزنده: روباهی دوراندیش و دانا با بزی کوتاهفکر و نادان همسفر شدند. سر راه به چاهی رسیدند. چون هردو تشنه بودند در چاه رفتند و آب گوارای آن را نوشیدند.
بخوانیدکتاب قصه کودکانه: دکتر جنگل / قصه روباه پزشک نما
قصه «دکتر جنگل» قصه روباه نادانی است که خودش را دکتر معرفی می کند و باعث می شود حال حیوانات بیمار بدتر شود. حیوانات هم تلافی می کنند و روباه را حسابی ادب می کنند...
بخوانید