روزی روزگاری در سرزمین چین، گاوچران تهیدستی زندگی میکرد، به نام «چن لی». با اینکه «چن» گاوچران بیچیزی بود، اما یک گاو سحرآمیز داشت. «چن» این گاو را خیلی دوست داشت و ازاینروی، او را همهجا با خودش میبرد.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : افسانه چینی
افسانه قدیمی: شاهزاده خانم طاووس
سالها پیشازاین شاهزادهای زندگی میکرد که «چاوسوتان» نام داشت. او در کشوری به نام «مون بانجا» به سر میبرد و چون جوان بسیار خوب و دلاور و مهربانی بود، همه مردم دوستش داشتند.
بخوانیدمجموعه قصه: شاهزاده خانم طاووس و 5 قصه دیگر / جلد 63 کتابهای طلائی
فهرست قصه های این مجموعه: شاهزاده خانم طاووس بافنده و گاوچران هفت برادر دختر پادشاه اژدها گردوهای سحرآمیز لاکپشتی با نشانهی سفید
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: درخت انار سحرآمیز: یک افسانه چینی / مهناز محمدقلی
خیلی خیلی پیشها، قدیمها، کنار یک دِه، دوتا برادر، توی یک کلبهی گِلی که خیلی کهنه شده بود زندگی می کردند. تنها دارایی آنها یگ گاو بود و دو تکه زمین. برادر کوچکتر این گاو را خیلی دوست داشت.
بخوانیدداستان حماسی کودکانه: مولان، دختر قهرمان
سالها پیش در یکی از شهرهای چین دختری زندگی میکرد به نام مولان. یک روز صبح زود، وقتیکه هنوز خورشید از پشت کوهها بیرون نیامده بود، در اتاقش روی زمین نشسته بود. او طوماری را در دست گرفته بود و آن را میخواند.
بخوانید