یک روز مرغ ماهیخوار با آن پاهای بلند و گردن درازش از کنار رودخانهای میگذشت. آب، مثل آیینه، صاف و روشن بود و بر روی آن دو تا ماهی قشنگ شنا میکردند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : افسانه های لافونتن
داستان آموزنده کودکانه: روباه و لکلک / فریبکار به سزای کار بدش میرسد
یک روز روباه، دوستش لکلک را برای ناهار به خانهاش دعوت کرد. مهمانی کوچولویی بود و روباه فقط یک آش ساده درست کرده بود. آن را در بشقاب ریخت و سر میز آورد.
بخوانیدداستان آموزنده کودکانه: جیرجیرک و مورچه / در روزهای خوشی باید به فکر آینده باشیم
جیرجیرک و مورچهای باهم همسایه بودند. جیرجیرک تمام تابستان را آواز خوانده بود و آذوقهای برای زمستان جمعآوری نکرده بود ... پائیز فرارسید ...
بخوانیدافسانههای لافونتن «موش شهری و موش دهاتی» + 5 افسانه دیگر
این کتاب دربردارنده 6 افسانه از لافونتن، نویسنده فرانسوی است: - خرس و دو دوست - جغد و عقاب - موش شهری و موش دهاتی - زاغ در لباس طاووس - روباه و انگور - ماهیها و قره غاز
بخوانیدکتاب داستان افسانه های لافونتن: الاغ و اسب (قصه های آموزنده)
این کتاب دربردارنده 6 قصه آموزنده از زبان حیوانات است که چیزهای خوبی را به ما می آموزد. مثلا اینکه نباید به دشمن اعتماد کنیم، نباید لاف بزنیم و اینکه باید به یکدیگر کمک کنیم ... حتماً بخوانید.
بخوانید