داستان کودکانه: وروجک و آقای نجار || اُستاد اِدِر داستان مصور کودکان 3,129 وروجک باران را خیلی دوست داشت. هر وقت باران میبارید، پشت پنجره میایستاد و با حسرت به قطرههای باران نگاه میکرد که چطور به پنجره میخورند و به اطراف پرت میشوند و یا روی شیشۀ پنجره سرسره بازی میکنند. بخوانید