Tag Archives: ادبیات دانمارکی

قصه کودکانه: زیر درخت بید || یک داستان عاشقانه

قصه-های-هانس-کریستین-اندرسن-زیر-درخت-بید

در نزدیکی شهر «کجوج» چند باغ وجود دارد که تا ساحل رودخانه کوچکی که به دریا می‌ریزد، کشیده شده‌اند و تابستان‌ها منظره دل‌فریبی پیدا می‌کنند. در آن نزدیکی پسر و دختری بودند که در همسایگی یکدیگر زندگی می‌کردند. اسم پسرک «کنود» بود و اسم دخترک «هانشن».

بخوانید

قصه کودکانه‌: کلاوس کوچک و کلاوس بزرگ

قصه-های-هانس-کریستین-اندرسن-کلاوس-کوچک-و-کلاوس-بزرگ

در دهکده‌ای دو مرد زندگی می‌کردند که هر دو یک اسم داشتند، اسم هر دو «کلاوس» بود. یکی از آن‌ها چهار اسب داشت و دیگری فقط یک اسب. برای اینکه این دو نفر از هم تشخیص داده شوند، مردم به آن ‌که چهار اسب داشت «کلاوس بزرگ» و به آن‌ که فقط یک اسب داشت «کلاوس کوچک» می‌گفتند.

بخوانید

قصه کودکانه: پری دریایی ، نوشته: هانس کریستین اندرسن

قصه-های-هانس-کریستین-اندرسن-پری-دریایی2

در عمیق‌ترین نقطه دریا، آنجا که آب نیلگون است و چون بلوری شفاف می‌درخشد، قصر سلطان دریا قرار دارد. دیوارهای قصر از مرجان و در و پنجره‌اش از کهربای زرد و سقف آن از صدف ساخته شده است. صدفی که با جریان آب باز و بسته می‌شود.

بخوانید