Tag Archives: احمد گلشیری

داستان کوتاه «چشم‌های سگ آبی‌رنگ» / گابریل گارسیا مارکز 

داستان-کوتاه-چشمان-سگ-آبی-رنگ

آن‌وقت نگاهی به من انداخت. فکر کردم اول زن به من نگاه می‌کرده. اما بعد که پشت چراغ رویش را برگرداند و من نگاهِ لغزنده و سمجِ او را، از روی شانه‌ام، در پشت سر احساس کردم، فهمیدم که این من بوده‌ام که ابتدا به او نگاه می‌کرده‌ام.

بخوانید

داستان کوتاه «یک روز خوش برای موزماهی» / جی. دی. سالینجر

داستان-کوتاه-یک-روز-خوش-برای-موزماهی

نود و هفت تبلیغات‌چیِ نیویورکی توی هتل بودند و خطوطِ تلفنیِ راهِ دور را چنان در اختیار گرفته بودند که زنِ جوانِ اتاق شمارهٔ ۵۰۷ مجبور شد از ظهر تا نزدیکی‌های ساعت دو و نیم به انتظار نوبت بماند. اما بی‌کار ننشست.

بخوانید