داستان کودک: روزی روزگاری، پادشاهی بود که در یک سرزمین دوردست، فرمان روایی میکرد. آن سرزمین، سرزمینی آفتابی، با جنگلهای پردرخت و دشتهای سرسبز بود که چشمههای آب در میان آنها زیر نور خورشید میدرخشید.
بخوانیدبایگانی/آرشیو برچسب ها : آدم برفی
قصه کودکانه: تیپی گنجشک کوچول موچول
سه پرندهی کوچک، در پایین تپهی پر از برفی باهم صحبت میکردند. یکی از آنها که اسمش تیپی بود گفت: «در بالای تپه یک آدمبرفی خوشگل هست که کُلّی با من حرف زد.
بخوانیدداستان زیبا و آموزنده: آدمبرفی || قصه شب برای کودکان
یکی بود یکی نبود، زیر آسمان شهر پسرکی بود که با پدر و مادر خود زندگی میکرد و خواهر و برادری نداشت. در یکی از روزهای سرد سال که او پشت پنجرهی خانه نشسته بود و بیرون را نگاه میکرد، ناگهان دید دانههای ریز برف از بالا به پایین میریزند.
بخوانیدکتاب قصه کودکانه و آموزنده: بابا برفی / عمر گران می گذرد خواهی نخواهی
یک روز زمستانی بچه ها یک آدم برفی می سازند. بعد در عالم رویا از آدم برفی می خواهند که نانوا بشود و نان بپزد. روز بعد که بچه ها به دیدن آدم برفی می روند می بینند آدم برفی سرجایش نیست...
بخوانیدقصه کودکانه: آدم برفی / به حیوانات کمک کنیم
زمستان شده و بچه ها یک آدم برفی قشنگ می سازند. اما چشم و دماغ آدم برفی گم می شود. آنها شب منتظر می مانند تا ببینند چه کسی آدم برفی آنها را خراب می کند تا اینکه بالاخره می فهمند کار چه کسی است...
بخوانید